خرده روایتی متفاوت از پرواز ۷۵۲؛ شوق وصل به مجالس مذهبی در قلب اروپا
تاریخ انتشار: ۱۸ دی ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۴۷۱۵۰۹
امیر اشرفی و فاطمه قاسمی زوج اصفهانی از جمله مسافران پرواز ۷۵۲ بودند، امیر فارغالتحصیل دانشگاه صنعتی اصفهان بود و برای ادامه تحصیل در مقطع دکترا به سوئیس رفته بود، یک بچه هیئتی که زندگی در قلب اروپا، اصالتش را از یادش نبرد.
به گزارش خبرگزاری ایمنا، داغ حاج قاسم چنان سخت بود که هنوز و پس از گذشت چهارسال لحظه شنیدن صحبتهای مجری شبکه خبر و گفتن «انالله و انا الیه راجعون؛ شهادت سرباز ولایت و امت اسلام سردار اسلام، انقلاب و ایران حاج قاسم سلیمانی در حمله بالگردهای آمریکایی» از یادمان نمیرود؛ اگر بگوییم در آن لحظات دنیا بر سرمان خراب شد دروغ نگفتیم؛ علمدار رشیدمان رفته و اربا اربا برگشته، مگر میشود سخت نباشد؟
با این داغ سخت تنها انتقام سخت میتواند دلهای داغدیده این ملت را مرحم ببخشد و انهدام عینالاسد توسط موشکهای ایرانی سیلی ابتدایی خوبی بود؛ در این میان و در لحظاتی که در عین بغض خنده به لب داشتیم، خبر سقوط پرواز شماره ۷۵۲ خطوط هوایی اوکراین از فرودگاه امام خمینی (ره) که بر اثر بروز خطای انسانی و به صورت غیر عمد، مورد اصابت قرار گرفت باعث غمی دوباره شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
داغ سختی بعد از شهادت سردار قهرمانمان بود، برای خانوادههای آنان سختتر است، امیر اشرفی، فاطمه قاسمی، مهران ابطحی، منصور اثنی عشری، ساجده سراییان، محمود عطار، مهدی امامی، مهدی اسحاقیان، شکوفه چوپاننژاد، فرزانه نادری، نوژن صدر، زهرا حسنی سعدی، محمد صالحه از شهدای این سانحه بودند.. شهدایی که سیری کوتاه در زندگی آنها نیز نشان میدهد که نام شهید بهحق پیشوند نام آنها شده است…
امیر اشرفی و فاطمه قاسمی زوج اصفهانی این حادثه بودند که امیر فارغالتحصیل دانشگاه صنعتی اصفهان بود و برای ادامه تحصیل در مقطع دکترا به سوئیس رفته بود و زمانی که به دستنوشتهها و خاطرات خودنوشت او نگاهی میاندزیم، متوجه میشویم که سردارمان به حق گفت «باید شهید بود تا شهید شد.»
برای مشکلاتم نه، میخواهم برای مصیبتهای مولایم اشک بریزمامیر از دانشجویان درسخوان و در عین حال فعال فرهنگی دانشگاه بود که در بیشتر برنامهها نیز حضور داشت؛ در میان خاطرات او نیز، خاطرهای از مراسم شب قدر دانشگاه صنعتی به چشم میخورد:
«دیشب ۲۱ رمضان ۱۴۳۲ بود در دانشگاه اصفهان، در جمع بچههای مجمع و حاج علی رهبر صفای عجیبی داشت، آری صفای عجیبی داشت. حاج علی شاید از دور به نظر تکراری میآید اما مراسم دعای قرآن با همان شور و حرارت بلکه بیشتر از خیلی جاها برایم بود؛ خیلی توفیق گریه یافتم، خیلی توفیق تنبه یافتم.
شاید این جمله که حاج علی از قول ابوحمزه گفت خیلی برایم دردناک بود: «انا الذی عصیت جبار السماء»
آری به راستی چگونه به خود اجازه میدهم که از کسی که همه موجودات جز انسان خاضعانه او را اطاعت میکنند اینچنین دوری و عصیان کنم؟ به راستی نمیدانم گره کار من در کجاست که اینچنین در دعاها و شبها و تنهاییها متنبه میشوم، اشک میریزم، توبه میکنم، اما دیری نمیپاید که این چنین عصیان پروردگار و جبار آسمانها را میورزم.
نمیدانم در آن لحظه خدا را چگونه میبینم که جرأت چنین جسارتی را پیدا میکنم. آری و ا کنون که در روز علی (ع) و مولای عزیزم هستم، میخواهم از ایشان کمک بگیرم و عهد کنم که بایستم پای راهنما و با امام زمان (عج) همراه باشم روزهایی نه برای مشکلات خودم، بلکه برای مصیبتهای وارد بر مولایم اشک بریزم. پس ای مولای من در این روز بیعتی مجدد میکنم.»
چمران و درد متعالی که در خود داشتوقتی روحیه شخصی مانند شهید چمران الگوی امیر و امثال او باشد، جز این انتظار نمیرود که او نیز در سوئیس بهدنبال برپایی روضه و مراسمهای مذهبی باشد؛ امیر اشرفی در خاطراتش روحیه امثال شهید چمران را اینطور وصف میکند:
«امروز خاطرات آمریکایی دکتر چمران را خوندم.... چه زیبا بود… چه درد متعالی در خود داشت… بسیار گریستم… او نیز بسیار میگریست. عصر بود… از خواب که بیدار شدم، تلویزیون آژانس شیشهای را نشان میداد. چه دردناک بود… چه گریهآور بود… همه عوض شده بودند.
مصلحتاندیشی همه را عوض کرده بود، احساسها خشک شده بود. مجاهدین قدیمی دیگر جایی میان مردم نداشتند. عباس درد میکشید و حاج کاظم تنها کسی بود که دیگر از همه چیزش دست کشیده بود. مصلحت اندیشی برایش معنا نداشت و من در بسیاری از لحظات این فیلم گریه میکردم، گریه میکردم بر مظلومیت شهدا، بر مظلومیت جانبازان، بر سختی راهی که انتخاب کردهام بر کم حوصلگیام، بر کم همتیام، بر تنهاییام و اینکه آیا میتوانم صبر کنم و همچنان میلرزم، میترسم و گریه میکنم…
خدایا بر کم همتیام ترحم فرما، ضعف روحیم را درمان فرما، حقارتم در برابر نفس را چارهسازی فرما، درستی راه را در قلبم تثبیت فرما، توان طی مسیر را در روحم قرار ده و مرا همراه باش و من همچنان گریه میکنم گریهای از سر ترس از سر امید، ترس از نفسم، از شیطان از دنیا، شوق به مسیر به پایان راه به ملاقات امام حسین (ع) و امید به لطف پروردگار و همراهی دوستان.... و من همچنان گریه میکنم، دلم میخواست تنها بودم و میتوانستم ضجه بزنم، زار بزنم، به سجده بیفتم و از خدا طلب امداد و عفو و رحمت کنم. پروردگارا به حقیر گنهکار بینش و ایمانی عطا کن تا همواره خود را در جهاد الی ا… ببینم و هیچگاه خون شهدای گرانقدر را از یاد نبرم.»
همسرم باید بتواند دوری شهرها و جبههها را تحمل کند!امام امت گفت: «از دامن زن مرد به معراج میرود» و امیر و فاطمه چه زیبا تا آخرین قدم تا معراج همراه هم بودند؛ این همراهی حتی پیش از ازدواج نیز برای امیر مهم و شرط بود، تا حدی که در خاطرات خود نوشته است:
«امیر مراقب باش خدمت به مادرت را فراموش نکنی.
یادت باشه وقتی که ازدواج کردی، انشاءالله که عمر باشد به پدربزرگ و مادربزرگ مرتب سر بزنی.
در خواستگاری در مورد شرکت در اعتکاف و پایبندی خانمت برای شرکت در آن سوال کن و بگو من انشاءالله بعد از ازدواج هم میخواهم که اعتکاف رفتن را ادامه بدم.
مادرم همیشه میگفت من همیشه باید توی روضهها و برنامهها تنها باشم؛ بالاخره دلشون میخواد یه دختر خوب داشتند که باهاشون میرفت انشاءالله خانم من این جای خالی را پرکنه.
انشاءالله باید تو تربیت بچه حواسمون جمع باشه از همون بچگی با صدای قرآن عادتش بدیم موقع شیر خوردن قرآن بذاریم.
من دلم میخواهد خانمم در کنار همسر بودنم، همراه من نیز باشد در تربیت بچهها سنگ تمام بگذارد در این حرکت جهادی همیشه همراه من باشد.
دوری شهرها و جبههها را تحمل کنه، در محبت کم نذاره و روحیه جهادی داشته باشه.
من دلم میخواهد توی خونه خودم یک اتاق شخصی هم داشته باشم و شبها بتونم نماز شب بخونم.»
شوق وصل به مجالس فرهنگی-مذهبیافرادی که خارج از کشور مشغول به تحصیل هستند، مسئولیت سنگینتری علاوه بر درس خوانده نیز بر عهده دارند چراکه آنان نماینده یک ملت مسلمان هستند و در این راستا با تک تک رفتار و اعمال خود میتوانندی مایه جذب یا دفع افراد از ایران و ایرانی شوند اما امیر اشرفی در این مسیر الگویی تمامعیار بود؛ الگویی که اکنون و پس از گذشت چهارسال از شهادتش همچنان زبانزد خاص و عام است:
او درباره ورودش به مباحث و مجالس فرهنگی-مذهبی در سوئیس اینطور نوشته است:
«خب، خدا را شکر بعد از سفارشهای مختلفی که از اصفهان دوستان لطف کردند و گفتند، مسئول جلسات دانشجویی اینجا من را هم به جمعشون دعوت کردند و قرار شد انشالله از هفته آینده در جلساتشون شرکت کنم… البته خب چون همه این جمع متأهل هستند، یک مقدار براشون افراد مجرد را سختتر قبول میکنند، که خب خدا را شکر حل شد… گفتند مجرد قبلیمون هم که همین افشین باشه، ازدواج کرد… انشالله که ارتباط با این جمع برکتی بشه برای من و کمککننده در حفظ و ارتقای ایمان.»
و در ادامه شوق وصلش به این جلسات را اینطور روایت میکند:
«امروز یک روز فوق العاده بود… امروز عصر… اولین جلسهای بود که در جلسه خانوادگی دانشجوهای ایرانی اینجا که حول تفسیر قرآن و نهجالبلاغه هست شرکت کردم… از قبل تعریف جمع را شنیده بودم و البته به واسطه سفارشهایی که از اصفهان رسید، قبول کردند من هم وارد جمعشون بشم…
وارد خونه آقای اسدپور که شدم واقعاً حس کردم وارد ایران شدم… از دکوراسیون خونه بگیر تا مودت حاضر بین دو جمع… امین بود و آقای حسنپور و خانمش و البته آقای مشکیان هم بود با خانم و کوچولوش… آقای مشکیان فوقالعاده است… فوقالعاده تر از چیزی که فکر میکردم و با هم حسابی جوینت شدیم… اول یکی از دوستان تفسیر قرآن از آیاتی که خودش انتخاب میکنه میگه… وسطش نماز شد و نماز جماعت خوندیم. بعدش هم ادامه تفسیر. بعد هم یکی دیگه نهجالبلاغه میگه.... بعدش یک شام خیلی خوب داشتیم… لازانیا و لوبیا پلو… بعد هم تولد پسر آقا مهدی بود… این شب خیلی فوقالعاده بود… یک شب خاطرهانگیز با کلی انرژی مثبت که خدا را شکر اینجا هم دوستای مؤمن خیلی خوبی در کنارم هستند… به لطف و عنایت خدا…»
روایتی از جهاد تبیین در سوئیسو در جایی دیگر از این خاطرات درباره نحوه ارتباط با همکلاسی و دوستانش نوشته است:
«امشب فرصتی پیش اومد و با همخونهایم سر صحبت مذهبی را باز کردم؛ اول عکس حرم امام رضا (ع) را توی گوشیم بهش نشون دادم و براش توضیح دادم، بعد عکس کربلا و بینالحرمین را که مملو از جمعیت بود...
براش سوال شد. که اینجا کجاست؟ گفتم حرم امام حسین (ع) است. گفت کیه؟ گفتم نوه پیامبر، پسر امام علی و حضرت زهرا. گفت این همه مردم چرا اینجا جمع شدهاند؟ گفتم ایام شهادتشون، ده روز اول محرمه گفت، شهادت؟ کی کشته ایشون را؟ گفتم…سخته گفتنش…گفتم اسم خلفا را میدونی؟ گفت ابوبکر و عمر و عثمان و علی… بعدش را دیگه نمیدونم گفتم یزید، پسر معاویه خلیفه بعد از امام علی ایشون را کشت…تازه سر خودشون و همه فرزندانشون را هم جدا کرد… گفت جدی میگی؟ تو این داستان را مطمئنی درسته؟ از کی شنیدی؟ گفتم این داستان را همه میدونند… میتونی بری تحقیق کنی ببینی درسته یا نه… هنوز باورش نمیشد که پسر حضرت زهرا را خلیفه مسلمین کشته باشه...... خیلی دردناک بود برام اینکه میدیدم امامان ما اینقدر مظلومند… بر مظلومیت خود این دوستم هم دلم سوخت، که اینقدر بی خبره از حقیقت… خیلی سخته… خیلی سخت… نمیدونم چقدر باید از این صحبتها باهاش بکنم… شاید این ایام محرم و صفر زمینه خوبی باشه، نمیدونم… شاید… ولی نمیدونم چه جوری میشه به نتیجه بهتری رسید… یا امام حسین، خودتون توفیقش را بهمون بدید… خدایا خودت کمک کن…»
کد خبر 718168منبع: ایمنا
کلیدواژه: شهید امیر اشرفی فاطمه قاسمی سقوط هواپیمای اوکراینی حادثه سقوط هواپیمای اوکراین شهدای هواپیمای اوکراین حاج قاسم شهر شهروند کلانشهر مدیریت شهری کلانشهرهای جهان حقوق شهروندی نشاط اجتماعی فرهنگ شهروندی توسعه پایدار حکمرانی خوب اداره ارزان شهر شهرداری شهر خلاق امیر اشرفی فوق العاده ان شاءالله
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.imna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایمنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۴۷۱۵۰۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
حمایت ساواک از حسینیه ارشاد؟!
آیا چنانکه دکتر سید حسین نصر، رئیس دفتر فرح پهلوی در سالهای پیش از انقلاب ادعا کرده «پولهای حسینیه ارشاد توسط سازمان امنیت میآمد»؟ او که خود میگوید به دلیل مواضع دکتر علی شریعتی از مسئولیت مشاوره حسینیه ارشاد کنارهگیری کرده بود، در ویدئویی که اخیراً بازنشر شده، مدعی است مصالح ساخت این حسینیه که گران بود، با کمک سازمان امنیت فراهم میشد.
به گزارش ایسنا به نقل از پایگاه اطلاعرسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی، اما در اسناد باقیمانده از ساواک نه تنها نشانهای از حمایت مالی و مادی از حسینیه ارشاد نیست، بلکه آنچه صراحتاً در مکاتبات این سازمان آمده، تلاش برای کسب اطلاع از منابع درآمدی حسینیه است.
۴ سال پس از احداث حسینیه ارشاد، ناصر مقدم مدیرکل وقت اداره سوم ساواک در نامهای به ساواک تهران، خواستار دستور تحقیق درباره محل درآمد و مخارج آنجا شد:
«به ریاست ساواک تهران (ه ۳)
از اداره کل سوم (۳۱۶)
درباره حسینیه ارشاد
پیرو ۳۱۶/۸۴۰۸۴- ۴۷/۸/۲۵
یک بررسی و برآورد اجمالی نشان میدهد بطور متوسط سالیانه دو میلیون (/۲۰۰۰۰۰۰) ریال هزینه اداره حسینیه مزبور میباشد که با در نظر گرفتن مدت زمان فعالیت این حسینیه مبلغ قابل توجهی خواهد بود که تأمین مخارج مذکور خارج از امکانات مؤسسین و گردانندگان آن میباشد علیهذا با توجه به اینکه مؤسسه فوق محل درآمدی ندارد و از طرفی دلایل و مدارکی که نشان دهد هزینه موصوف از طریق پرداخت سهم امام و سهم سادات و غیره تأمین میگردد موجود نیست و اصولاً هم نمیتواند از این طریق تأمین شود، خواهشمند است دستور فرمائید سریعاً در مورد محل درآمد مخارج حسینیه ارشاد تحقیقات لازم معمول و نتیجه را منعکس سازند. ضمنا تعیین و اعلام نمایند هزینه ساختمان آن که حدود مبلغ هشتاد میلیون ریال میباشد از چه محلی تامین گردیده است. مدیرکل اداره سوم - مقدم۴۸/۷/۱»
هزینه اداره سالانه ۲۰۰ هزار تومانی حسینیه ارشاد چند روز قبل از ارسال آن نامه، در گزارش اداره کل سوم ساواک قید شده بود:
«از ۳۱۶
تاریخ ۴۸/۶/۲۶
گزارش
درباره حسینیه ارشاد
محترما" معروض میدارد.
مؤسسه فوقالذکر در سال ۴۴ ساختمان آن آغاز و از سالهای ۴۵-۴۶ با کسب مجوز قانونی شروع به فعالیت نموده است. این مؤسسه در خیابان قدیم شمیران بالای سهراه ضرابخانه ایستگاه چاله هرز واقع و دارای ۴۲۰۰ متر مربع زیربنا که با روش نوین و با مبلمانی که مجهز بوسایل کافی سمعی و بصری میباشد ساخته شده است. سالن کنفرانس و سخنرانی آن ۲۰۰۰ نفر گنجایش دارد و سخنرانیها بلافاصله به سه زبان فرانسه - عربی - انگلیسی ترجمه میشود. هزینه ایجاد این مؤسسه بالغ بر هشت میلیون تومان شده و هزینه اداره آن ۲۰۰ هزار تومان در سال میباشد.
طبق اساسنامه موجود مؤسسین و گردانندگان مؤسسه مزبور سه نفر به اسامی: دکتر عبدالحسین علیآبادی دادستان دیوانعالی کشور، محمد همایون رئیس شرکت پلار، ناصر میناچی مقدم وکیل دادگستری میباشند که سه نفر مزبور فاقد سابقه مضره هستند لیکن شهربانی کل کشور بجای دکترعبدالحسین علیآبادی شخصی را به نام مرتضی مطهری که دارای سابقه بازداشتی میباشد یکی از مؤسسین حسینیه ارشاد معرفی کرده است.
در بولتن ویژه ساواک که یک هفته پس از تعطیلی حسینیه ارشاد با قید «سرّی» منتشر شد، تصریح شده است که حسینیه «دارای هیچگونه وابستگی به سازمان ملی یا دولتی مشخص نمیباشد و از سازمان اوقاف یا سایر سازمانهای دولتی کمک مالی دریافت نمینماید.»
در بولتن اشاره شده که «سخنران اصلی جلسات مذهبی حسینیه ارشاد دکتر علی شریعتی مزینانی میباشد که در سنوات گذشته مطالبی که جنبه مضره و خلاف مصالح مملکتی داشته باشد عنوان ننموده لکن بعضا در لفافه مطالبی دایر بر مقایسه سوسیالیزم و قوانین اسلامی عنوان کرده است…»
تنها سه ماه پس از این گزارش بود که ارتشبد نعمتالله نصیری، رئیس ساواک در نامهای به شهربانی کل کشور خواستار جمعآوری برخی کتابهای دکتر علی شریعتی با این بهانه میشود: «دکتر علی شریعتی مزینانی که از عناصر ناراحت و مخالف دولت میباشد و قبلاً با سخنرانی در حسینیه ارشاد و برخی از کانونهای دانشجویی مبادرت به ایراد سخنان تحریکآمیز مینمود…» (نگاه کنید به راستیآزمایی ادعای سید حسین نصر؛ بخش اول)
در قسمت نظریه این گزارش سرّی آمده که: «اگرچه مدارک مستندی وجود ندارد که حکایت از وجود رابطه مستقیم بین گردانندگان این مرکز با عناصر خرابکار و افراطی مذهبی بنماید، معهذا بعلت ضعف مدیریت گردانندگان حسینیه مذکور و رخنه برخی عناصر ناصالح در آن و بطور کلی جو مساعدی که در کانون مورد بحث به منظور برخورد افکار و عقاید مذهبی بوجود آمده، زمینه بسیار مساعدی را فراهم ساخته تا عناصر فرصتطلب از اجتماعات متشکله در این محل برای نشر و تبلیغ افکار و عقاید انحرافی خود در مواقع مقتضی بهرهبرداری نموده و در واقع بتدریج مرکز مورد بحث را بصورت محلی جهت برقراری ارتباطات مشکوک و پخش نشریات مضره و جلب جوانان سادهلوح در جهت گامگذاری در فعالیتهای مضره و خرابکارانه درآورند و بدین ترتیب حسینیه را از سیر به سمت هدف اصلی بازداشته و شرایطی بوجود آوردهاند که شبها با ایجاد خاموشی موقتی مبادرت به پخش اعلامیه مضره و تحریکآمیز مینمایند و بعضا با طرح مسائل به ظاهر مذهبی عقاید انحرافی و مسموم را به حاضرین تزریق میکنند…»
مکاتبات ساواک با دیگر ارگانها، بلکه گزارشهای داخلی آن نیز ادعای سید حسین نصر درباره حمایت سازمان اطلاعات و امنیت کشور از حسینیه ارشاد را نه تنها تائید نمیکند، بلکه طبق یکی از اسناد موجود، یک سال پس از تعطیلی حسینیه ارشاد، اداره کل سوم ساواک در گزارشی (۵۲/۸/۹) با توصیف این حسینیه به عنوان «کانون عناصر منحرف و وابسته به گروهها و دستههای مذهبی برانداز» و «سخنرانیهای دکتر علی شریعتی که در مایههای ضدیت با ارتجاع و خرافهگوییهای مذهبی ایراد و ضمناً دارای جنبههای تحریککننده هم بوده…»، اطلاع داد که ناصر میناچی «از گردانندگان اصلی حسینیه ارشاد… در بازجویی اخیر خود اظهار داشته که از مدتها قبل با سازمان اوقاف در زمینه افتتاح مجدد حسینیه ارشاد مذاکره نموده لیکن سازمان مزبور در این زمینه اقدام در خور توجهی انجام نداده و متعاقباً مشارالیه (ناصر میناچی مقدم) با دکتر نصر رئیس دانشگاه صنعتی آریامهر تماس برقرار کرده و پس از مذاکرات مفصل به این نتیجه رسیدهاند که بهترین راه استفاده صحیح از حسینیه موصوف بهرهبرداری از آن به صورت یک مرکز تحقیقات عالی علوم دینی میباشد…»
این ادعا نشان میدهد که نصر حتی پس از تعطیلی حسینیه ارشاد نیز با مسئولان آن در ارتباط بوده و نظر میداده است.
انتهای پیام